به نام خدا
شناخت موانع، مشکلات و دشمنان هر جریانی، شرط لازم برای تداوم و به نتیجه رسیدن آن جریان است. رویداد ظهور موعود در عهد آخر نیز از این امر مستثنی نبوده، در عهد آخر، لزوم شناخت و آگاهی نسبت به دجّال (که مهمترین مانع بیرونی برسر راه کمال بشراست)، لازم و ضروری به نظر میرسد. به عبارت دیگر، وقتی دشمن یک جریان را درست نشناسیم، یعنی اصلاً آن جریان را نشناختهایم.
در کتب عهد عتیق و منابع دینی مسلمانان، از دجّال به عنوان شاخصهی ممانعت و مخالفت با منجی موعود و فردی که مخالف شکلگیری نهضت اوست، نام برده شده است؛ ولی امروزه وقتی صحبت از ظهور میشود، به ندرت کلامی راجع به «دجال» میشنویم و این به آن معناست که ماجرای ظهور، یک طرفه دیده میشود. چنان که گویی مخالفت و مقابلهای درپیش رو ندارد و به هیچ تعلیمی در رابطه با «دجال شناسی» نیاز نیست! از این رو، بشر امروز برای دستیابی به دانشها و توانمندیهایی که در زمان وقوع چنین واقعهای میتوانند به او کمک کنند، برنامهریزی مشخصی ندارد.
اما پاک کردن صورت مساله دجّال از ذهنها یک فریب است. چرا که یکی از مهمترین وظایف همه منتظران، رسیدن به «تشخیص» موعود و دجال از یکدیگر است تا دچار اشتباه نشوند.
همچنین، این تصور که موعود میآید تا خود همه اشکالات موجود را برطرف کند و تا آن زمان لازم نیست کسی کاری انجام دهد و آمادگی خاصی داشته باشد، خود فریب دیگری است.
برای ورود به چنین عصری باید تعلیم دید. فرض کنید هم اکنون، منجی موعود و یا دجّال ظهور کند. آیا بشر ملاکهای تشخیصی برای شناخت آنها دارد؟ وقتی اغلب مردم هنوز با دید کمّیتی به موضوع ظهور نگاه میکنند، وقتی عقل بیشتر انسانها به چشمان ظاهربین است و هرگونه قدرتنمایی و جلوههای ظاهری، آنها را مبهوت میکند و وقتی در زمینه تشخیص حقیقت وجودی موعود و دجال، تعلیمی ندیدهاند و برای فلسفه وجودی آنها تعریفی ندارند، ممکن است به راحتی دجّال را به عنوان امام عصر(عج) شناسایی کنند. با داشتن یک سری مشخصهها و نشانههای صرفاّ ظاهری، ممکن نیست بتوان برای شناخت موعود تشخیص صحیحی داشت؛ چرا که امکان فریب خوردن از طریق بازسازی همان علایم ظاهری از طرف کذابان (که قصد دارند سد راه کمال شوند)، امکانپذیر است و وقتی توصیف و پیشبینیهای وقوع این بزرگترین واقعه تاریخی با تکیه بر علایم ظاهری باشد، خود دامی خواهد شد برای منتظران. داشتن نگاه قدرت گرا، به جای نگاهی کمال گرا به منجی عهد آخر، یکی از مهمترین این دامهاست.
برای مثال، اگر ما به دنبال نشانههایی در چهرهی امام عصر(عج)، شمشیر آن حضرت و… باشیم، یا حتی صرفاً وقوع نشانههای محیطی و خارجی زمان ظهور را ملاک قرار داده، به درستی هدف از ظهور را ندانیم، با برخورد با نشانههای مشابه و یا بازسازی این علایم از سوی شبکهی منفی (شیطان)، به راحتی فریب خواهیم خورد.
وقتی آموزش ندیده باشیم که ایشان به منظور کمال انسانها و افزایش ادراک و آگاهی آنها میآیند و نگاهمان به جریان ظهور، یک نگاه قدرتی باشد که تصور کنیم منجی بشریت را با قدرتنمایی و انجام کارهای خارقالعاده میتوان شناخت، هر کسی با ارائه آن نشانههای قدرتی و ظاهری، خواهد توانست ما را در تشخیص آن بزرگوار به اشتباه اندازد و از این منظر، شاید یکی از دلایل مظلومیت موعود همین باشد که با نگاه ظاهربین انسانها در وهله اول تشخیص داده نمیشود و دشمن ایشان با مردم فریبی و ارائه نشانههای ظاهری، خود را به جای او معرفی کرده، مورد قبول ظاهربینان واقع میشود.
از این رو، شناسایی صحیح موعود با ارزیابی اندیشه و توانمندیهای ادراکی او امکانپذیر است نه با قدرتنمایی یا برخی مشخصات ظاهری و اگر این شناخت وجود نداشته باشد، خیانتی در حق بشریّت رخ داده است.
برای رسیدن به چنین قدرت تشخیصی، بشر امروز نیازمند آن است که ملاکهای حقیقی و باطنی را جایگزین ملاکهای مجازی ظاهری و قدرتی نماید. از آن جا که برای انسان عصر حاضر، مظاهر قدرت توجیه و مقبولیّت دارد، حتی در وادی معرفت، کسانی تحت نام عرفان و معنویت قدرتنمایی میکنند و قدرتنمایی آنها چشمها را خیره میکند و به این وسیله، مورد توجه قرار میگیرند. برای مثال، اگر کسی از دیوار بگذرد، چشمبندی کند و شیئی را پدیدار کند، روی آب راه برود، پرواز کند، ذهن مردم را بخواند و اسرار مخفی آنها را آشکار کند و…، به سادگی میتواند نظر اغلب مردم را که تصور میکنند اینها کرامت است، به خود جلب کند. در حالی که اگر کسی بخواهد از سواد کمال بگوید و درباره این آگاهی دهد که چرا خلق شدهایم، از کجا آمدهایم، به کجا میرویم و اسرار آسمانها و زمین، یعنی اسرار هستی چیست، کمتر از او استقبال میشود.
از آن جا که طی قرون متمادی و به واسطه ترفندهای شیطان، انسان در مورد کرامات بهطور اشتباه آموزش دیده است، ارایه قدرت به نام کرامت، نشانی برای تعالی به حساب آمده، باوری ذهنی شده است. به همین دلیل، در وجود منجی نیز نشانههای ظاهری و قدرتی جستجو میشود و از این رو، هرکس این نشانههای قدرتی را ارایه کند، ممکن است با موعود اشتباه گرفته شود. بنابراین، منتظران موعود با یک دسیسه و نیرنگ جدی رو در رو هستند.
برای مثال، فرض کنید به کسی برخورد کنیم که بتواند فکر ما را بخواند و مشکلات و گرفتاریهایمان را بیان کند یا اشیاء را روی هوا حرکت دهد و یا از دیوار عبور کند. قریب به اتفاق مردم نظرشان این خواهد بود که او فرد بسیار با کرامتی است.
همچنین، اگر با یک حرکت دست، چند تکه طلا خلق کند یا چند نمونه از این نوع کارهای خارق العاده انجام دهد و به دنبال آن ادعای امام زمانی کند، عدّه زیادی میپذیرند و میگویند بدون شک او خود موعود است. با وجود چنین بینش غلطی حتی اگر خود موعود ظهور کند، افراد ظاهربین به او اعتنائی نکرده، خواهند پرسید که امام ما طلا خلق میکند، شما چه خلق میکنی؟ و به این ترتیب به دعوت منجی موعود که میگوید من آمدهام تا به شما راه کمال را نشان بدهم، آمدهام تا رموز آفرینش را بگشایم، آمدهام تا آخرین درسها را به بشر ارائه کنم و… توجهی نمیشود و عده بسیاری خواهند گفت: «او (دجال) هر روز به ما خبر می دهد که فردا چه میشود و به ما اثبات شده است که حرفهایش درست است. آیا شما هم چنین قدرتی برای عرضه داری؟! او قدرت «تصرف» دارد. آیا شما هم این قدرت را داری؟! و…».
کمتر کسی در میان پیروان دجال به دنبال شیطنت و شرارت است و اغلب آنها جویای قدرت و تسلطی هستند که بتوانند با آن به خوشبختی دست یابند. در نتیجه، دجال در ابتدا که ادّعای امام زمانی میکند، طرفداران بسیار زیادی پیدا خواهد کرد.
تشخیص این که چه کسی امام زمان حقیقی است، تخصص میخواهد. کسانی که چشم ظاهربین دارند و به دنبال کرامتهای دروغین هستند، بهطور قطع به دنبال دجّال میروند و فقط تعداد معدودی که سواد کمال و چشم باطنبین دارند و به مفهوم کمال پی بردهاند، اطراف امام زمان (عج) را میگیرند.
امروزه، عدهّای بر این باورند که امام عصر (عج) با ظهورشان آنها را نجات خواهند داد. اما وقتی از آنها سوال شود ایشان را چگونه خواهید شناخت؟ در پاسخ میگویند: «وقتی بیایند، خدا خودش کمک میکند تا ایشان را بشناسیم و…». در صورتی که علاوه بر اتکا به خداوند و امید به هدایت او، شناخت امام عصر (عج)، مستلزم شناخت و معرفت نسبت به اندیشه و خواست و هدف ایشان است که از قبل باید نسبت به آن آگاهی یافت؛ چرا که دجّال نیز ادّعا خواهد کرد که منجی عهد آخر است.
به عبارت دیگر، در عصر ظهور، دو مدعی نجات وجود خواهد داشت و همین است که تشخیص را مشکل میکند. اگر دجال میگفت که من دجّال هستم، تشخیص خیلی آسان بود و کسی فریب نمیخورد.
یکی از بزرگترین مشکلات بشر در عصر ظهور این است که در وهله اول، خیلی از افراد دجّال را به واسطهی قدرتنماییهایش به جای امام عصر اشتباه میگیرند و جذب او میشوند. زیرا در این دوران، انسان است و دو مدعی نجات. یکی از آنها با گشودن روزنههای قدرت به روی انسان، بر سر این ادعا است و دیگری، با گشودن روزنهی کمال، مسیر تعالی بشر را آشکار و زمینهی عدالت و صلح را مهیا میکند. اما با این که عملکرد دجال بر مبنای اعمال قدرت است نه سواد کمال و این اعمال قدرت در جهت مخدوش کردن طرح کمال است، این پیشوای گمراهی، ابتدا به گونهای عمل میکند که همه فکر میکنند او همان منجی و هدایتگر موعود است. یعنی اینطور نیست که به صراحت بگوید: «من دجّالم». بنابراین، فقط کسانی که از قبل تعلیم دیدهاند، تشخیص خواهند داد که رفتار و تعالیم او بر مبنای قدرت است و ایجاد کمال نمیکند.
امام عصر حقیقی (عج)، نقش استاد بزرگ دوره دکترای کمال و معنویت را برای بشریّت ایفا میکند و راه نهایی رستگاری را نشان میدهد و امام عصر دروغین (دجّال) آخرین درس قدرت و نحوهی قدرتنمایی را به بشر عرضه میکند. منجی موعود میخواهد اسرار هفت آسمان را برای انسان آشکار کرده، کلیدهای درب گاو صندوقهای اطلاعات هفتگانهی هستی را در اختیار او قرار دهد؛ ولی اکثر مردم تحت تأثیر دجال واقع شده، به راحتی جذب کانون قدرت خواهند شد تا مس را طلا کنند، خلق کنند و… .
کسانی که در عصر حاضر خود را منجی موعود معرفی میکنند، عمدتاً بیمار و مبتلا به بیماری توهم هستند؛ ولی دجّال که چنین ادعایی خواهد داشت، خوب میداند که امام زمان (عج) نیست و اهداف و ابزاری دارد که از شبکهی منفی تغذیه و پشتیبانی میشود. او در حد قابلیت خلق، قدرت دارد و با وجود ترفندهایی که بهکار میبرد، شناسایی علایم ظاهری ظهور منجی حقیقی، چندان کارساز نخواهد بود. در آن برهه زمانی، فقط تصدیق قلبی که شناختی کیفی است و از اتصال و ارتباط با خدا حاصل میشود، میتواند فراتر از علائم ظاهری برود.
ما نیازمند شناسایی علائم حقیقی و کیفی ظهور هستیم؛ زیرا به این سادگی نیست که بر مبنای ظاهر برای همه معلوم باشد چه کسی امام زمان (عج) و چه کسی دجال است. فریبهای زیادی در این باره وجود دارد. منجی موعود به بهترین وجه کمال را عرضه میکند و دجال نیز به کاملترین شکل، قدرت را به نمایش میگذارد. همه باید انتخاب کنند و حدّ وسطی وجود ندارد. همه انتخاب میکنند و آن جاست که تحقق طرح الهی در خلقت انسان (که درباره آن به ملائک فرمود “انی اعلم ما لا تعلمون”) و میزان سرافرازی بشر، به سواد کمال برمیگردد. همه انسانها در معرض انتخاب قرار دارند و این انتخاب، در گرو آگاهی آنان است. اگر غیر از این باشد، طرح خلقت عبث است. زیرا خداوند میتواند کاری کند که بیدرد سر همه امام حقیقی را بشناسند و به او ایمان آورند؛ اما در این صورت، انسان هنری ندارد که افتخارآمیز باشد.
پس باید آگاه شد و دجال و ترفندهای او را شناخت. دجاّل شاخصترین نماینده همه ابن ملجمها و همه کسانی است که در طول تاریخ به نام حق در مقابل حق ایستادهاند و منجی موعود، برجستهترین نماینده همه حق طلبان و حقیقتجویان تاریخ بشر است.
دجّال،بزرگترین معلم تاریخ بشریّت درباب قدرت خواهی و منجی موعود، بزرگترین معلم تاریخ بشریّت در باب کمال جویی است.
دجّال برای دنبال کردن هدف خود ابزاری دارد. اصطلاح خر دجّال، میتواند کنایهای از ابزار و وسایلی باشد که غایت سرگرمی را برای اتلاف وقت مردم و انحراف ذهن آنها از حقیقت ایجاد میکنند و جاذبههای بسیار زیادی که انسانها را به خود مشغول کرده، از رفتن به راه کمال باز میدارد. او که مدعی نجات و خوشبختی بشر است؛ با قدرتنمایی و ابزاری که در اختیار دارد، وقتکشی میکند تا دیگر فرصتی برای توجه به کمال و حقیقت باقی نمانده، پس از مدتی عادتهای معیوب، محور زندگی انسان شود. در واقع، خر دجّال همیشه در طول تاریخ بوده است؛ ولی در زمان آخر بیشتر و بیشتر در صحنه میآید.
البته، از آن جا که بشر به طور فطری کمالگرا است، حتی زمانی که به دنبال قدرت میرود، انگیزه اولیه او کمال بوده است. ولی قدرت دامی است که سر راهش قرار میگیرد. به این ترتیب، او حتی در مسیر کمال نیز ممکن است جذب شیرینی قدرت شده، از ادامه راه باز ماند و یا گمان کند که قدرت، همان کمال است و همین اشتباه، ابزار دست دجّال قرار میگیرد. انسان همواره در صحنه انتخاب بین دو برنامه وجودی مثبت و منفی قرار دارد و وجود او همیشه درگیر با این دو برنامه است. به همین دلیل، در نهایت، با دو دستاورد مثبت و منفی در جهان هستی مادی مواجه خواهد شد که ثمره زندگی بشر است. اما رویارویی آخر نشان خواهد داد که چگونه دستاورد مثبت بر دستاورد منفی تفوّق مییابد.
جلوه بارز این دو محصول حیات انسان در وجود منجی موعود (که در نهایت کمال است) و دجال (که در نهایت ضلالت است) به ظهور میرسد.
منجی عهد آخر آموزگاریست که میآید تا آخرین ناگفتهها را برای بشر مطرح کند و آخرین واحدهای دوره درسی بشریت را ارایه نماید. او میآید تا اتمام حجّت کند. او میآید تا راهنمای کمال بشریت باشد و همه پیامهایی را که همه پیشروان راه حق و اولیای الهی در طول تاریخ به بشر ارایه دادهاند، به نتیجه برساند. زیرا در زمان ظهور بشر آمادگی دارد تا آخرین پیامهای سعادتبخش را دریافت کند و اسرار الهی برای او کشف رمز شوند.
منجی موعود میآید تا رمز «رحمن و رحیم» و مفهوم «بسم الله الرحمن الرحیم» و «الحمدلله» و… را برای بشر باز کند. در این برهه از تاریخ و در رویارویی کمال و قدرت، امام عصر (عج) دریچه کمال را بروی چشمان ما خواهد گشود و ما را با من حقیقی خودمان آشنا خواهد کرد تا سرانجام ظلم توسط خود ما و با فراگرفتن آن چه که آن بزرگترین معلم بشریّت به دستمان میدهد، مهار شده، عدالت جاری گردد.
و این چنین است که بالاخره، فریب خوردگان دام دجال نیز منجی الهی را خواهند شناخت و با استقبال باشکوهِ فوج فوج انسانها از هدایت آن حضرت(عج)، حق بر باطل پیروز خواهد شد.
«محمدعلی طاهری»