به نام خدا
از آغاز حضور انسان متفکر در زمین، این دو پرسش مهم ذهن او را به خود مشغول کرد که «من کیستم؟» و «خالق کیست؟»
سپس، آنچه که در ادامه به اقتضای این دو پرسش مطرح شد، سؤالاتی از این قبیل بود که «از کجا آمدهام؟»، «چرا آمدهام؟»، «به کجا میخواهم بروم؟»، فلسفه خلقت چیست؟ و… اما توجه به خالق در رأس این جستجو و کنجکاوی قرار گرفت؛ زیرا یکی از نیازهای درونی انسان متفکر، میل طبیعی و فطری به خدا جویی و پرستش او بود.
در قدم بعدی در رابطه با نیاز باطنی انسان به پرستش که در زمانهای دور به علت فعالتر بودن خود فطرتی انسانها، زمانها و مکانهایی خاص را به خود اختصاص داد و به این ترتیب، آتشکدهها برای آتشپرستی (در ابتدا پس از کشف آتش، برای حفظ آن و جلوگیری از خاموش شدنش که تجمعات کوچک انسانها در آن روزگارها به شدت به آن وابسته بودند و در صورت خاموش شدن، برافروختن مجدد آن برایشان بسیار دشوار بوده است. بنابراین مجبور بودند کسانی را بگمارند که مدام به این آتشکدهها هیزم رسانیده و از آن مراقبت کنند که خاموش نشود. این موضوع و این نیاز به تدریج برای آتش تقدس ایجاد نمود و زندگی انسانها در آن زمان، بسیار تحت تاثیر این موهبت الهی قرار گرفت تا جاییکه بعدها به غلط مورد پرستش قرار گرفت، همچنین بواسطه اینکه توسط رعد و برق از آسمان بر زمین نازل شده بود و برای انسان حالت اعجاب انگیری داشت و…) و معابد برای عبادت خدایانی که هر یک کاری از کارهای مختلف عالم را اداره میکردند از رزق و روزی رسانی تا خدای جنگ و…، بنا گذاشته شد. همچنین، پرستش خورشید و ماه و… در روزهایی مشخص، باعث شد که این ایام هفته به اسامی، Sunday، Monday و… (روز خورشید، روز ماه و…) نامگذاری شود (همچنین به علت عجیب و غریب بودن آنها و حرکتشان در آسمان).
به تدریج و در میان برخی اقوام، در چنین روزهایی که روز خدا شناخته میشدند، انجام هرگونه کار و فعالیتی که امری معنوی به شمار نمیرفت، ممنوع (حرام) شد. به نحوی که در عهد عتیق، این دیدگاه به عنوان حکمی شرعی رسمیت یافت و بهطور کلی، با هدایت ادیان، برای کلیمیها روز شنبه، برای مسیحیان روز یکشنبه و برای مسلمانان روز جمعه تقدس پیدا کرد و با اندک تفاوتی به انجام امور معنوی اختصاص یافت؛ ضمن این که برخی ماهها (به همین معنا) ماه حرام اعلام شد.
علاوه بر این، در تمدنهای قدیم، برای هر یک از آیینهای مذهبی، ایام مشخصی از سال برگزیده شد که برخی از آنها، با گذشت زمان، به فرهنگی ملی بدل گردید. از آن جمله میتوان به ایام نوروز در ایران باستان اشاره کرد که به عنوان مراسمی برای آشتی با طبیعت بنا گذاشته شد. به هر حال، در طول تاریخ، به مدد بصیرت بشری و هدایت الهی، مراسم و مناسکهای خاصی در هر قومی پدید آمد که به نوبه خود، از نظر معنوی منشأ اثر بود. به این ترتیب، همگی از مراسمی چون جشن سده و جشن مهرگان گرفته تا چهل روز روزه در عهد عتیق (موسوم به چله و چله نشینی که بعدها در بین طرفداران عبادت خیلی مرسوم و رایج شد)، با هدف ایجاد فرصت و زمینهای برای خودسازی انجام گرفت و به این زمانهای خاص خود، تقدس و احترام بخشیدند و به آنها توجه کردند.
بر اساس موارد ذکر شده، بشر در طول تاریخ به این نکته واقف بوده که نباید همه وقت خود را به انجام امور روزمره و تلاش برای امرار معاش بگذراند و خویشتن را از فیوض معنوی بیبهره بگذارد. به خصوص، ریشهیابی هر یک از مراسم آیینی در ادیان الهی گواهی بر این است که اساس آن، کسب معرفت و تحولی سازنده بوده که به غلط در پارهای از مواقع مبنا و پایه چنین مراسم و مناسکی را جلب رضایت خداوند معرفی کردهاند بهطوریکه انگار خداوند نیازمند پرستش بندگان خود میباشد. در حالیکه، همواره انسان در خود احساس نیاز درونی به خداوند را داشته و ناخودآگاه به او پناه میبرد. از این دیدگاههای اشتباه، موفقیت انسان در پیمودن مسیر کمال (قرب الهی)، به منزله خشنودی خداوند و ناکامی وی از این رشد و تعالی به مثابه ناخشنودی اوست. در حالیکه، آداب و عبادات معنوی، صرفا راهی برای خودشناسی است که برای انسان مفید واقع میشود و صرفنظر کردن از انجام آن یا به فراموشی سپردن اصل آن (فقط رعایت صورت ظاهریش)، چیزی جز خسران در بر ندارد.
یکی از زمانهای مقدسی که در همه ادیان الهی از جمله در دین اسلام برای خودسازی اختصاص یافت و برپایی روزه در آن مقرر شد تا انسان بتواند از طریق آن به فیوض الهی دست یابد، ایام روزهداری است که در دین اسلام ماه مبارک رمضان می باشد. روزهداری از عهد عتیق نیز به مدت چهل روز رواج داشته است. نکته مهم در این مورد این است که برکت ماه مبارک رمضان، نه صرفا در نخوردن و نیاشامیدن، بلکه در تحقق «رمضان» است. «رمضان» در درجه اول، وضعیتی خاص است؛ نه زمانی خاص. در ادبیات عرب، رمضان، تابش نور شدید خورشید است و اگر چه احتمالا دلیل نامگذاری این ماه در سرزمین عربستان، مصادف بودن آن با اوج تابش و گرمای خورشید بوده، اما میتوان گفت که «رمضان»، تابش نور شدید فیض الهی در این ماه پر برکت است.
نکته جالب توجه این است که افزایش توجهات معنوی در یک جامعه (که میتواند در زمانهای تعیین شدهای رخ دهد) منشأ تأثیری همگانی است. به این معنا که اگر در یک جامعه توجه تعدادی از افراد، به خدا و معرفت پژوهی معطوف شوند، دیگران نیز زمینه مساعدتری برای این رشد معنوی خواهند یافت (بر اساس روح جمعی جامعه).
میتوان گفت همانطور که در فصل حراج، موقعیت مناسبی برای خرید فراهم است و خرید، مبارک قلمداد میشود، در ماه رمضان نیز که به خودی خود، تفاوتی با ماههای دیگر ندارد، فضای همخوانی از خیر و نیکی و طلب قرب حق ایجاد میشود که بر اساس «یدالله مع الجماعه» موجب گسترش فیض الهی میگردد و ایجاد برکت میکند. از این نظر، این ماه ضیافت خدا برای عدهای که تشنه کمال هستند، مفید خواهد بود که بر سفره معرفت الهی بنشینند و از آن اطعام معنوی نموده و باطن خود را از مائدههای آسمانی تغذیه نموده و ایامی چند تا حد امکان از اسارت جسم دوری کنند. مسلما چنین ایامی برای عدهای که از این فرصت استثنایی برخوردار نمیشوند، برکتی نداشته، حتی گاهی زجرآور نیز به نظر خواهد رسید.
در پیشگاه خداوند منان که مقید به قید زمان و مکان نیست، هیچ دو مکان و هیچ دو زمانی تفاوت ندارد و این عملکرد انسان است که زمانی یا مکانی را دارای فضیلت میکند. مکانی که به عبادت تعلق میگیرد، از نظر عرفانی تبدیل به میکدهای میشود تا در آن، می عشق و آگاهی از خُم معرفت الهی توزیع گردد و زمانی که تحت تأثیر روح جمعی معنویت قرار میگیرد، ویژگی و اثرات معنوی خاصی مییابد. اما برای بهرهمندی از چنین زمانها و مکانهایی خواست هر فرد تعیین کننده است.
یکی از عوامل زمینه ساز تحول و خودسازی، روزه است. این روزه و امساک و خودداری میتواند همچنین شامل روزه چشم، روزه زبان، روزه اندیشه و… انسان را به ترک عادات مربوط به چشم، زبان، اندیشه و… سوق دهد. از این دیدگاه، روزه در راستای ترک عادات، نقش مهمی ایفا میکند. از این نظر، روزه برنامهای برای بهبودبخشی به ابعاد بینشی انسان است که رنگ تعلق را از او میگیرد تا به سمت بیرنگی رود و علاوه بر این وجه درونی و معرفتی، با ترک عادات ظاهری مانند عادت خوردن و آشامیدن (که ۱۱ ماه از الگوی زمانی ثابتی تبعیت میکند)، کمک میکند که چیدمان نرم افزارهای وجود انسان بِه گزینی و اصلاح شود. با توجه به عادتپذیر بودن انسان، اکثر قریب به اتفاق مردم، به نوعی معتاد به شمار میروند و نیازمند تنظیم الگوی نرم افزاری اندیشه و رفتار خود هستند. به این لحاظ میتوان گفت که ماه رمضان، دوره ترک اعتیاد است.
زیان ناشی از عادت را در دو جنبه میتوان شناسایی کرد. یکی این موضوع که عادت به امور صواب (آنچه در جهت کمال است) ارزش و اثر پرداختن به این امور را کاهش میدهد و بهطور کلی، انسان را دچار تعلق خاطر نسبت به خود این امور کرده، از نگاه به معبود باز میدارد و دیگر این که عادت به هر چیز، نرم افزارهای وجود انسان را دچار چرخه اطلاعاتی معیوبی میکند که ذهن او را در این چرخه معیوب قفل نموده، همه انرژیهای درونی را معطوف به آن میکند و از امور مهمتر باز میدارد که در نتیجه مورد صدمات جبران ناپذیری قرار خواهد گرفت.
از طرفی دیگر، انسان مانند ضحاک مار دوش است که مارهای روی دوش او، همان ذهن و روان هستند. اگر خوراک مورد نظر این دو مار فراهم و طبق عادت مورد نظرشان تأمین نشود، او را مورد آزار درونی قرار میدهند. روزه باعث شکسته شدن همه این برنامههای شرطی (اگر این، آنگاه آن) ذهنی و روانی و جسمی میشود. یعنی از تداوم عادت و ایجاد این چرخه اطلاعاتی معیوب، ممانعت به عمل میآورد. وجود چنین چرخه معیوبی، بین کالبدهای در هم پیچیده وی منافذی ایجاد خواهد کرد و این منافذ، محلهایی برای نفوذ موجودات غیر ارگانیک خواهند شد.
یکی دیگر از فواید روزه، مربوط به آثار اجتماعی آن است. از آنجا که روزه، زکات بدن محسوب میشود و زکات، نوعی مراوده با هستی بوده، بر اساس آن، لازم است در ازاء هر چه از هستی گرفته میشود، بخشی از آن یا چیزی که به آن مربوط میشود به هستی باز گردانیده شود. بنابراین، زکات به اندیشه، مال، بلوغ فکری و هر آنچه به ما بخشیده شده، تعلق میگیرد. در این رابطه، زکات بدن، زکات سلامتی، زکات هوش و استعداد، زکات مال و ثروت و… این است که در ازاء رفع نیاز غذایی خود در طول یک سال، با صرفهجویی در مصرف یک وعده غذا در خلال این یک ماه (یعنی سی وعده غذا) به نیازمندان اختصاص یابد. ضمن اینکه با این ترک عادت، سلامتی او نیز که بر اثر پرخوری معمول و رایج به خطر افتاده، تامین شود.
بنابراین، برای کسی که در مدت ۱۱ ماه نگاهی به اجتماع نداشته، ایام روزهداری فرصتی است تا به جامعه خود (که نسبت به آن بدهکار است) توجه کند و بخش صرفهجویی شده از روزی خود را به آن بازگرداند. با رعایت این جنبه اجتماعی روزه، بخشی از حق معلوم فقرا از دارایی اغنیاء به آنها بازگردانیده میشود. در قدیم که جوامع انسانی در روستاها یا شهرهای کوچک مستقر بودند، همه افراد با یکدیگر نوعی تعامل داشتند و به فقرا و گرسنگان رسیدگی بیشتری میشد. این تعامل، در جامعه ایجاد تعادل کرده، آن را از حسرت زدگی مصون نگاه میداشت. حسرت زدگی در جامعه بر همه افراد آن بصورت منفی اثرگذار است و انعکاس آن در روح جمعی، اغنیا را نیز از احساس خوشبختی محروم میکند. در نتیجه، ارزش جامعه شناختی و روانشناختی روزه قابل انکار نیست.
از این گذشته، تعالیم دینی مانند این که دروغ بستن به خدا، موجب ابطال روزه میشود، از جمله درسهای بزرگی است که رعایت آنها روزهداری را به نتایج معرفتی قابل توجهی میرساند. در این رابطه، اگر معنای «الله» را بدانیم و دریابیم که هر جزئی از اجزای هستی، اسمی از اسمای «الله» است؛ آن وقت معلوم میشود که هتک حرمت به هر یک از اجزای هستی و عدم رعایت تقدس آن هم میتواند به نوعی دروغ بستن به خدا محسوب شود. در صورتی که بینش انسان بر اساس این باور تنظیم شود و روزهداری او در این ماه به نخوردن و نیاشامیدن محدود نگردد، مسیر زندگی او در جهت مطلوبی قرار میگیرد و گر نه، برای او رمضان نیز تفاوتی با ماههای دیگر سال نخواهد داشت.
با آرزوی توفیق الهی در این ماه مبارک: محمدعلی طاهری
«محمدعلی طاهری»