به نام خدا
نقش اولیاءالله در زندگی انسانهای حقیقتجو قابل انکار نیست. زیرا این انسانهای متعالی، در مسیر کمال افراد حقیقتطلب، نقش «علائم الطریق» را ایفا میکنند. آنها بهترین دعوت کنندگان به پیامهای آسمانی «لا اله الا الله» و «فاستقیموا الیه» هستند و انگشت اشارهی هر کدام، به سوی خداوند است.
اگر مسیر کمال را به کوه بلندی تشبیه کنیم، اولیاء الله بلد راه کوهنوردان برای رساندن آنها به قلهی این کوه هستند. هر کوهنوردی که قصد فتح قله را دارد، باید به بلد راه متوسل شود و با هدایت او مسیر را طی کند. بلد راه هیچگونه منیتی ندارد و کسی را به سوی خود دعوت نمیکند. او رهروان را به سوی قلهای فرا میخواند که قبلا آن را فتح کرده است. نگاه کوهنوردانی که به او متوسل میشوند نیز، به سوی قله است؛ اما در عین حال، قدرشناس او هستند و کمک او را نادیده نمیگیرند.
همهی اولیاءالله با رمزگشایی از پیامهای آسمانی و با عملکرد خود، همواره برای این هدایت اعلام آمادگی کردهاند. آنها توجه مردم را تنها به سوی خدا جلب میکنند. کسانی که با توسل به آنها به رشد و تعالی معنوی رسیدهاند و محور وجودی آنها محور الله شده است، بهتر از هر کسی از وجود این نعمات الهی برخوردار شدهاند و به مقام و منزلت الهی آنها واقف هستند. یکی از با ارزشترین انگیزههای سفرهای زیارتی نیز قدردانی از همین منزلت الهی است.
اولیاء الله، گل سرسبد وجود عالم هستی برای حضور انسان خلق شده است تا همهی هنر خود را در آن به نمایش بگذارد. اگر صحنهی عالم را به زمین فوتبالی تشبیه کنیم، که تلاش و تکاپوی انسانها در آن، مانند تلاش بازیکنان فوتبال در نظر گرفته شود، اولیای الهی کسانی هستند که توانستهاند با گل زدن، به موفقیت برسند و به عنوان آقای گل، این تلاش را به ثمر برسانند. بنابراین، میتوان گفت که عالم هستی برای به ظهور رسیدن آنها طراحی شده است و آنها گل سرسبد وجود هستند.
رابطهی کتب آسمانی و اولیاء الهی
بهترین کسانی که میتوانند از پیامهای آسمانی رمزگشایی کنند، اولیاءالله هستند. دلیل این که پیامبر اسلام (ص) به امت خود فرمودند دو امانت گرانبها برای شما بهجا میگذارم و این دو امانت را قرآن و عترت معرفی کردند، همین است. در حقیقت، دلیل این که ایشان ما را به عترت ارجاع دادهاند، این است که آنها بهتر از دیگران پیامهای قرآن را درک میکنند. قرآن قانون اساسی است و عترت کسانی هستند که این قانون را به خوبی درک و اجرا میکنند.
باز هم میتوان از یک مثال استفاده کرد: رعد و برق ابتدا به مرتفعترین بناها برخورد میکند و این بناها بیش از هر بنای دیگر جریان الکتریکی را جذب میکنند. همهی ما نیز در معرض نور هدایت الهی هستیم؛ اما این نور بهتر از همه به مستعدترینهای ما اصابت و اثر میکند. انبیاء و اولیاء الهی بهترین دریافت کنندگان الهامات و معارف الهی هستند که آنها را درک میکنند و از این طریق بهتر از دیگران از پیامها و تعالیم کتب آسمانی بهرهمند میشوند.
همانطور که یک مقالهی علمی برای کسانی بیشتر قابل استفاده است که با آگاهیهای قبلی خود، برای فهم آن آمادگی دارند. در مورد هدایت الهی هم همینطور است. انبیا و اولیا برای استفاده از کتب آسمانی آمادگی بیشتری دارند و گیرندگی آنها از همه بالاتر است.
وراثت رسالتی اولیاءالله
در برخی از متون دینی، ائمهی معصومین(ع) وارثان انبیاء معرفی شده اند. این وراثت، وراثت ژنتیکی نیست. در جنگهای قدیم، هر لشکری عَلَمی داشت که بر پا بودن آن، نشانهی پابرجایی این لشکر بود. به همین دلیل، علمدار نقش مهمی ایفا میکرد. در همهی این جنگها علمدار فرد از جان گذشتهای بود که بیش از همه در معرض خطر قرار داشت. علمدارها زودتر از سایر افراد لشکر کشته میشدند؛ اما افتخار لشکر بودند. اگر با کشته یا مجروح شدن علمدار، علم میافتاد، دوباره کسی آن را بلند میکرد و به این ترتیب، تعداد زیادی از علمدارها یکی پس از دیگری علم را برافراشته نگه میداشتند. هر علمداری که پرچم علمدار قبلی را بلند میکرد، وارث او بود. هر وارثی، رسالتی به عهده دارد. این وراثت، «وراثت رسالتی» است. ائمهی معصومین(ع) نیز در زنده نگه داشتن رسالت الهی وارث انبیا هستند؛ یعنی علمدار کمال هستند.
در عصر ظهور هم عدهای وارث خیر و عدهای وارث شر هستند و هر کدام از ما به یک شکلی در برپایی علم حق یا باطل میتوانیم علمدار باشیم و اثبات کنیم که وارث حسینها هستیم یا وارث یزیدها. در این عصر، منجی موعود، اصلیترین علمدار جبههی خیر و بهترین وارث انبیاء است.
صراط بودن اولیاءالله
برای انجام هر کاری باید به کاردان آن مراجعه کرد. در حقیقت، راه انجام کار، رجوع به همان کاردان است. اولیاء الهی کاردان راه کمال هستند که کوتاهترین راه را نشان میدهند. صراط مستقیم، کوتاهترین فاصله بین بنده و خداوند است. وقتی امیرالمومنین(ع) میفرمایند «من صراط هستم» یا عیسی مسیح(ع) میفرمایند «من «در» هستم؛ تا چه کسی این در را بکوبد»، راهنمایی میکنند که برای یافتن کوتاهترین راه (صراط مستقیم) باید از آنها تبعیت کرد. زیرا پیروی از بلد راه یعنی حرکت در راه.
بدون هدایت بلد راه نمیتوان از رسیدن به مقصد از طریق کوتاهترین راه مطمئن بود. احتمال دارد کسی بدون این راهنمایی به مقصد برسد؛ اما وجود بلد راه، تضمین و ضمانت است. پس میتوانیم بگوییم بلد راه مساوی است با خود راه. همچنین میتوان به او «باب الله» هم گفت؛ زیرا از طریق او میتوان به حریم کمال وارد شد.
این حدیث از امام رضا(ع) نقل شده است که خداوند فرمود: «کلمه «لا اله الا الله» دژ من است و هرکس وارد این دژ شود از عذاب من در امان است». سپس ایشان فرمودهاند: «این شروطی دارد و من یکی از آن شرطها هستم». «لا اله الا الله» دژی است که هرکس به درک آن برسد، از عذاب دوری خداوند در امان می ماند. اما ممکن است هر کسی به اشتباه گمان کند که به حقیقت «لا اله الا الله» دست یافته و به این دژ وارد شده است؛ در حالی که کمتر کسی داخل این دژ (دارای محور وجودی الله) است و آن را تشخیص می دهد. امام که خود در این دژ قرار دارد، میفرماید از هدایت من کمک بگیر تا تو را به دژ الهی وارد کنم.
عشق به اولیاء الله
هیچ انسانی نمیتواند بدون عطف به تجلیات الهی به عشق الهی راه پیدا کند. زیرا تنها با عطف به تجلیات الهی، انسان از عطف به خود رها میشود و قلب او آمادگی عشق الهی را خواهد یافت. هر یک از تجلیات الهی میتواند این نقش را ایفا کند؛ اما از میان همهی موجودات عالم که تجلیات خداوند هستند، بعضی از آنها بیشتر جلوهگری میکنند و شاخص میشوند. انسانهایی که در مسیر کمال قدم برمیدارند، همواره از رحمانیت خداوند بهرهمند میشوند و هر چه این بهرهمندی بیشتر میشود، انعکاس رحمت در وجود آنها نیز بیشتر میشود و به این ترتیب، دلها را مجذوب خود میکنند. اولیاء الله به عنوان شاخصترین این افراد هستند که به دلیل انعکاس رحمت الهی، زیباترین تجلیات او بوده، عشق به آنها منجر به عشق الهی میشود.
لزوم شناخت اولیاءالله
بدون شناسایی بلد راه و نقشهای که او برای پیمودن راه در اختیار میگذارد، احتمال خطا بسیار است. بسیاری از انسانها در زندگی خود هدف کمال را انتخاب میکنند؛ اما به دلیل این که دچار جهل هستند و الگوی مناسبی ندارند و یا در عمل از الگوهای حقیقی راه کمال تبعیت نمیکنند، خداپرستان نادانی خواهند بود که به نام حق در مقابل حق میایستند.
اولیای الهی ابرانسانهای معرفت طلب تاریخ کمال بشر هستند که پیروان خود را از این خطر نجات میدهند. هر کدام از ما که خود را «شیعه» مینامیم، باید بدانیم که شیعه یعنی مشایعت کننده و پیرو. ما در صورتی شیعهی واقعی خواهیم بود که پای خود را جای پای معصومین (ع) بگذاریم و در صورتی از شفاعت آنها بهرهمند میشویم که از آنها پیروی کرده باشیم.
در عصر ظهور نیز تنها کسانی در جبههی حق قرار میگیرند که هدف و روش اولیاءالله را شناخته باشند و با رهروی در راه آنها و آشنایی با اندیشه و هدف منجی موعود بتوانند به تشخیص حق از باطل (که برای انسانهای ناآگاه دشوار است) دست یابند و به درکی رسیده باشند که به کمک آن بتوانند از تعالیم ولی عصر (عج) بهرهمند شوند و او را در رسیدن به اهداف الهی مشایعت کنند. بدون بصیرت و معرفت، همراهی با اولیاءالله ممکن نیست و جهل و ناآگاهی، از ما تنها سامریها، ابوسفیانها، ابنملجمها، یزیدها و امثال این طاغوتها را بهجا خواهد گذاشت.
«محمدعلی طاهری»